سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۸


حضورت مثل یه رویاس

که تو شبهام پیدا شد

از این دلهره میفهمم،

که راهت سمت من واشد ..

یه جوری عاشقم انگار،

تو بی همتایی از خوبی

چه حسی داری از اینکه،

میون قلبم آشوبی..؟!

لبات و گرم می بوسم

دلم بیتاب میلرزه،

تمومه حسم از عشقت

تو اون ثانیه، بی مرزه..

تا از دستات وا میشم،

همش دلشوره میگیرم

یه روز آخر تو آغوشت ،

اگه قسمت شه میمیرم..

همیشه از تو میفهمم

خدا با من چقد خوبه

از اینکه عشق تو یک عمر

داره تو سینه میکوبه...