شنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۸

با من برقص

با من برقص ، به زیبایی ات ، با نوای سازی شعله ور
با من برقص ، تا در میانه ای هراس آلود ، آرام گیرم
همچون شاخه ی زیتونی در برم گیر و کبوتر همراه من باش
با من برقص ، تا به انتهای عشق
با من برقص ، تا به انتهای عشق
آنگاه که نظاره گران همگی رفته اند ، بگذار زیبایی ات را ببینم
بگذار حرکتت را احساس کنم ، آن سان که در بابل چنین کردند
به آرامی نشانم بده ، آنچه را که تنها کرانه هایش را می شناسم
با من برقص ، تا به انتهای عشق
با من برقص ، تا به انتهای عشق
به مهر بسیار با من برقص ، رقصی طولانی
هر دو در عشق خویشتن پوشیده ایم ، هر دو در ملکوتیم
با من برقص ، تا به انتهای عشق
با من برقص ، تا به انتهای عشق
با من برقص ، برای تمنای کودکانی که آرزوی بدنیا آمدن دارند
با من برقص ، در میان پرده هایی که نشان بوسه های ما را دارند
خیمه ی سرپناهی افراشته کن ، خیمه ای که رشته هایش از هم گسسسته است
با من برقص ، تا به انتهای عشق
با ویولنی سوزان ، به زیبایی ات با من برقص
با من برقص ، تا در میانه ای هراس آلود ، آرام گیرم
تن مرا لمس کن ، با دستان برهنه ات ، یا دستکشی که بر دست داری
با من برقص ، تا به انتهای عشق
با من برقص ، تا به انتهای عشق
با من برقص ، تا به انتهای عشق